آیا علامه مجلسی میگفت قرآن تحریف شده است؟
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۳۰۱۰۶
به گزارش«مبلغ» به نقل از ایکنا، سیدرضا مؤدب، استاد دانشگاه قم، در نشست علمی «نقش فناوریهای نوین در توسعه و تعمیق پژوهشهای اسلامی» در مرکز کامپیوتری نور، گفت: نسلی که متعلق به چند دهه قبل است به خوبی اهمیت و جایگاه مجموعههای علمی و فناوری و نرمافزارها را درک میکند؛ آیتالله بروجردی گاهی برای پیداکردن یک روایت، یک ماه ذهنمشغولی داشت ولی الان در کمترین زمان و با دقتهای خوب میتوان روایت و آیهای را یافت، یا یک روزی محققان در صف رایانه مینشستند تا نوبت آنها شود و بتوانند یک روایت را جستوجو کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: واقعا خدمت بزرگی به دانشهای علوم انسانی و الهیات از طریق این نرمافزارها انجام شده است و ما همیشه به محققان مرکز نور درود میفرستیم که این نوع خدمات را انجام میدهند و این فناوریها نقش فراوانی در دسترسی به منابع و دقت آن دارد.
نقل یک روایت غلط و آسیبهای اجتماعی آن
مؤدب با اشاره به روایتی از کافی در مورد تعداد آیات قرآن، تصریح کرد: روایت فرموده است که «ان القرآن جاء به …سبعة الف عشر» یعنی قرآن دارای ۱۷ هزار آیه است در حالی که مشهور این است که آیات قرآن، ۶۲۳۶ آیه است. این روایت در کتاب کافی و در بحث فضائلالقرآن آمده است. اولین سؤال این است که این روایت چقدر معتبر است؟ مجلسی که نرمافزار در اختیار نداشته در برخورد با این روایت چه کرده است؟ مجلسی فرمایش عجیبی در اینجا دارد و گفته است سند روایت موثق و خبر، صحیح است و به همین دلیل قرآن دچار نقص و کمبود شده است یعنی آیات آن ۱۷ هزار بوده و به شش هزار رسیده است. مجلسی از اخباریون است ولی قائل به تحریف میشود و منتقدان زیادی هم دارد.
استاد دانشگاه قم اضافه کرد: مجلسی و فیض کاشانی در یک دوره و از محدثین متاخر هستند، فیض روایتی را از کلینی آورده که آیات قرآن، هفت هزار عدد است؛ این دو بزرگوار هر دو محدث و مفسر و با هم مرتبط بودهاند و فاصله مکانی چندانی هم با یکدیگر نداشتند ولی دو قضاوت مختلف بر اساس دو نسخه مختلف از کافی، در مورد تعداد آیات قرآن دارند و یکی قائل به تحریف است.
وی افزود: این خدمت را مؤسسه دارالحدیث با تولید نسخه جدید کافی انجام داده است و در اینجا در ذیل روایت توضیحات لازم ارائه شده و هفت هزار عدد به عنوان تحریف شناخته نشده است یا در نرمافزارهای مرکز نور میتوان یک روایت را در نسخههای متعدد ببینیم و نسخه درست را مشاهده کنیم. مرحوم مجلسی که بنده شاگردی کوچک از شاگردان ایشان هستم اگر این نسخه اصیل کافی را در دست داشت آن قضاوت نادرست را نداشت و باعث برانگیختن انتقادات زیادی هم به خود نمیشد.
ریشه اتهام تحریف قرآن به شیعه
مؤدب با بیان اینکه کسانی مانند محدث قمی و استرآبادی و … چون دسترسی به نسخ اصیل نداشتند قائل به تحریف قرآن شدند، اظهار کرد: ظهیر احسان الهی، فصل الخطاب محدث قمی را چاپ کرده و روایات تحریف را هم آورده است و در نهایت براساس همین نظر او کتاب «الشیعه و القرآن» را چاپ کرده است، چقدر دعوا در پاکستان و مناطق دیگر براساس همین نظر رخ داده و تعدادی افراد هم کشته شدند.
ماجرای حضور در دانشگاه امالقری در مکه
وی افزود: در سفری به دانشگاه امالقری در مکه رفتم و به اتاق رئیس دانشکده قرآن رفتم و اولین پرسش او این بود که نظر شما در مورد قرآن چیست؟ و بنده گفتم قرآن ما همین قرآنی است که شما دارید ولی او نپذیرفت و گفت شما معتقدید که خیلی از سورههای قرآن و نام ائمه(ع) از آن حذف شده و قائل به تحریف هستید. گفتم اگر شک دارید بیایید قم و فورا گفت اگر قم بیاییم شما ما را نمیکشید و این حرف را در حالی میزد که ما تعدادی دانشجوی اهل سنت در دانشگاه قم و دیگر دانشگاهها داریم و بزرگان اهل سنت رفت و آمد دارند.
استاد دانشگاه قم اضافه کرد: بنده نرمافزار جامعالاحادیث را به او معرفی کردم و گفتم اگر روایت ۱۷ هزار در کافی آمده روایات معتبر دیگری هم داریم که عدد آیات قرآن را هفت هزار میداند ولی او باورش نمیشد؛ اینکه ما بتوانیم نرمافزاری اینگونه را به او معرفی کنیم چقدر در تغییر دیدگاه این افراد مؤثر است.
روایت نادرست حذف یک سوم قرآن
وی افزود: طبرسی، صاحب احتجاج در تفسیر آیه سوم سوره نساء «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَی وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَی أَلَّا تَعُولُوا»؛ آورده است که زندیقی خدمت امام علی(ع) رسید و از این آیه پرسید و حضرت فرمودند که بین قسمت اول آیه یعنی؛ وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَی و فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَی وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ … ارتباطی وجود ندارد بلکه بین بخش اول و دوم، «اکثر من ثلث القرآن» یعنی بیش از یک سوم قرآن حذف شده است؛ طبرسی در قرن ششم میزیسته و قبل از ایشان این روایت با هیچ مصدری ذکر نشده است و همه از صاحب احتجاج آوردهاند در صورتی که این کتاب، اصلا رجالی نیست که کسی بخواهد به آن رجوع کند؛ همین روایت را صدوق در توحید نقل کرده است و چقدر با قبلی متفاوت است. حضرت به تلاش منافقان برای تحریف قرآن اشاره دارند ولی تعبیر «اکثر من ثلث القرآن» را فقط در احتجاج بیان کرده و معلوم نیست که از جایی گرفته یا به ذهنش اعتماد کرده است.
مؤدب بیان کرد: ما به دانشجویان توصیه میکنیم که نرمافزارهای مرکز نور که یک کتابخانه بسیار بزرگ و ارزشمند است را داشته باشند مثلا وقتی وارد نرمافزار جامع احادیث شویم میتوانیم روایت، مصدر و روایان آن را به راحتی شناسایی کنیم.
کپیبرداری ناشیانه از نرمافزار
مؤدب به برخی آسیبهای اتکاء به نرمافزارها هم اشاره کرد و گفت: یکی از آسیبها اتکای بیش از حد به این مجموعهها است و پژوهشگر از حافظه خود استفاده نمیکند؛ آسیب دیگر کپیبرداریهای ناشیانه از این نرمافزارهاست و یک دانشجو گاهی متنی را از یک نرمافزار کپی میکند ولی حتی خودش هم یکبار نمیخواند تا از دقت لازم برخوردار باشد و مطلبی از خودش ارائه نمیدهد و تحلیلی درباره موضوع ندارد.
6565
کد خبر 1707824منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: قائل به تحریف دانشگاه قم نرم افزار آیات قرآن یک روایت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۳۰۱۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
به گزارش قدس آنلاین، سالهاست دربارۀ اهمیت اینکه سینمای ایران، پا در گام همکاری با کشورهای دیگر بگذارد و به بازارهای فرهنگی فرامرزی بیندیشد، نوشتهایم و بحث کردهایم و اینک فیلمی روی اکران است که با همه فراز و نشیبهای حقوقی و فنی، بالاخره توانسته است این سد را بشکند و با سینمای ترکیه به عنوان یکی از پررونق ترین و جدی ترین بازارهای هنری منطقه، با حضور بازیگران و عوامل فنی برگزیده دو کشور همکاری نسبتاً موفقی داشته باشد. دومین جنبۀ اهمیت این فیلم، این است که دربارۀ شخصیتها و چهرههای مهم فرهنگی کشور ما ساخته شده است. ساختن فیلمی پرفروش که تماشاگران را با زندگی شخصیتهای مهمی چون مولانا و شمس تبریزی آشنا کند، یکی از غفلتهای سینمای ایران در همه سالهای اخیر بوده است که این مهم هم انجام شده است و از این منظر باید به حسن فتحی و تیمش تبریک گفت.
چالشی مهم در برابر فیلمهای تاریخی
ساختن فیلمی که از یک سو به گذشته و تاریخ واقعی بپردازد و از سوی دیگر برای مخاطب کشش داشته باشد، به راستی کار سختی است. فیلمهای تاریخی ما معمولاً به ملغمهای از جملات ادبی، پند و اندرز و آواز خوانندگان تبدیل میشود و داستان ندارند. برای همین است که سختی انتخاب قصهای برای آشنا کردن مخاطب با تاریخ، در سینما و بخصوص سینمای ایران صدچندان است. در این گونه فیلمها، دخیل کردن تخیل و ساختن شخصیتها و مکانهای خیالی برای جذاب کردن داستان یک چالش مهم است و به همین دلیل است که بیشتر فیلمها و سریالهای ایرانی که درباره تاریخ گذشته سرزمین ما ساخته میشود، به تحریف تاریخ (هر کدام در حد و حدودی متهم هستند.) در اینجاست که اهمیت تحقیق و بهرهمندی از آثار کسانی که با متون و رویدادهای تاریخی آشنا هستند، بیشتر میشود. در مورد مولانا و شمس دست ما برای آگاهی از رویدادهای زندگی، شخصیت و تفکرات آنان بسته نیست. اگرچه هنوز برای پژوهش درباره آنها و دوران پرفراز و نشیب زندگیشان، راههای نپیموده زیاد است اما حداقل میتوانیم به برخی کتاب ها وپژوهش های صورت گرفته اعتماد کنیم و از نوشتههای کسانی چون دکتر زرین کوب بهره ببریم. برای انتقال مفاهیمی که مولانا و شمس دربارۀ آنها سخن میگویند، به آثاری نیاز داریم که نه تنها درباره ویژگی ها و دوره های زندگی آنها سخن میگوید، دوران تاریخی آنها را به خوبی میشناسد، جریانهای معارض فکری و عرفانی موجود را بررسی کرده و برای مخاطب به خوبی روشن میکند که اهمیت کاری که مولانا کرده است، چیست. کتاب هایی مانند «پله پله تا ملاقات خدا» که هم روایتی داستانی دارد، هم زبانی ساده و هم از نظر استناد تاریخی شبههای در آنها نیست.
یک شمس تبریزی مهربان
تیم تولید «مست عشق» به جای اینکه به این روایت درست، پژوهشمند و جامع نگر از داستان مولانا و شمس توجه کند، روایتی از زندگی این دو شخصیت به دست داده است که بیشتر با خوانش ترکیه از مولانا تطبیق دارد. خوانش رایج در ترکیه امروز که اوج آن را در «ملت عشق» الیف شفق(شافاک) میتوان دید، مولانا و شمس را از بستر تاریخی و مفهومی خود خارج میکند و به آنها چهره دو مرد سکولار رمانتیک میدهد که همه چیز را در عشق و مهربانی میبینند، با مذهبیها در جنگند و جانشان را در این راه میدهند و نتیجه همه مبارزه هایشان میشود رقص و سماع ( که البته در تیتراژ فیلم به سما تبدیل شده است!). این خوانش هم امروزی است، هم خطری ندارد و هم مولانا و هر شخصیت تاریخی دیگر را به یک سوژه خوب برای تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری و منبعی برای پول درآوردن تبدیل میکند. شمس و مولانای «مست عشق»از همین جنسند. این تحریف در شخصیت شمس تبریزی شدیدتر است. آنچه ما از گفتههایی که از او باقی مانده است و نوشتهها و گفتههای دیگران و اسناد تاریخی درباره شمس میدانیم، با موجودی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، بسیار متفاوت بوده است. به یاد داشته باشیم که شمس شخصیتی تندخو، آشفته و البته مغرور بوده است. شاید آنهایی که «مست عشق» را دیدهاند تعجب کنند اگر بدانند در داستان ازدواج او با دختر خواندۀ مولانا، کیمیا خاتون، دخترک از ابتدا این ازدواج را خوش نمیداشت و هرگز دلش با شمس که چهل سال از او بزرگ تر بود و شخصیتی بی ثبات داشت، صاف نشد و البته اینکه بنا بر برخی روایتها متهم اصلی مرگ یا بهتر بگوییم قتل این دخترک بی نوا همین شمس تبریزی است.
جلالالدین محمد تهرونی
برای داستانی کردن تاریخ و تبدیل آن به یک قصۀ جذاب، یکی از راه ها این است که وقتی قصهای جذاب نداریم، از دل واقعیت های تاریخی قصهای بیرون بکشیم و «مست عشق» هم همین کار را کرده است؛ خلق یک داستان معمایی و پلیسی دربارۀ مرگ شمس تبریزی. این تهمید البته داستان را جذاب کرده است و مخاطب را به دنبال خودش میکشد اما تاریخ را به شکل عجیب و غریبی به شکلی در میآورد که کارگردان و نویسنده دلشان میخواهد. برای مثال وقتی یک کارآگاه برای حل ماجرای گم شدن شمس خلق میکنیم، او باید وظیفه خودش را به پایان برساند و در «مست عشق» سرنوشت شمس تبریزی روشن میشود اما سوال اینجاست که اگر همه چیز به همین خوبی و خوشی به پایان رسیده است، چرا مولانا در تمام سالهای بعد از شمس، فراق او را به صورت شعر فریاد میزده و از در و دیوار میپرسیده که شمس کجاست و چه شد؟ مشکل اصلی بیرون کشیدن داستانی از دل داستان شمس و مولانا این است که تاریخ را هم مجبوریم جا به جا کنیم و برای قونیه اداره شهربانی بسازیم که در اوج درگیری سلجوقیان روم با یکدیگر و در حالیکه آنان زیر فشار خردکنندۀ ایلخانان مغول و اختلافات داخلی درحال فروپاشی بودند، نگران درویشی بدزبان باشند که گم شده است، همین جا به جاییهای تاریخی و انتقال دادن گذشتهای دور به امروز، باعث میشود که مولانا هم در کودکی با پدرش با لهجه تهران سخن بگوید!
آرش شفاعی